چمدونهام بسته و آماده با نیمتگ های صورتی جیغ کنار اتاقم خوابیدن
من مسافرم
امروز صبح که تختم رو درست می کردم با خودم فکرکردم فردا صبح که مرتبش کنم دیگه تا یه ماه همونجور دست نخورده می مونه
و کتابهام
و میزم
و لیوانی که همیشه توش چای و قهوه می خورم
...
آهااااای همه دوستان بچگی و بزرگیم
آدمایی که دوستتون دارم
خیابونهایی که ضرب قدمهامو دو ساله از یاد بردید
هوایی که دو سال از صدای من خالی بوده
من دارم میام
مریم
20تیر89
آمریکا
پی نوشت: نمی خواد بگی.پاک خل شدم رفت.اما نمی دونی دیوونگی خوب عالمی داره!!به جان تو!؟
من مسافرم
امروز صبح که تختم رو درست می کردم با خودم فکرکردم فردا صبح که مرتبش کنم دیگه تا یه ماه همونجور دست نخورده می مونه
و کتابهام
و میزم
و لیوانی که همیشه توش چای و قهوه می خورم
...
آهااااای همه دوستان بچگی و بزرگیم
آدمایی که دوستتون دارم
خیابونهایی که ضرب قدمهامو دو ساله از یاد بردید
هوایی که دو سال از صدای من خالی بوده
من دارم میام
مریم
20تیر89
آمریکا
پی نوشت: نمی خواد بگی.پاک خل شدم رفت.اما نمی دونی دیوونگی خوب عالمی داره!!به جان تو!؟