Friday, December 25, 2009

حسرت آب


چطور تو را در واژه بریزم!؟
وقتی خون خدا
تنها به شانه های تو
تکیه می کند

برادری با تو تمام شد
و آب

.

.

.

قرنهاست
در حسرت تو

بر گردت می گردد

مریم
8محرم1431
آمریکا

پی نوشت:میان خاطرات کودکی پدر تصویری است که به چشمهای خشک من اشک می آورد.تصویر مزاری در میان آب.مزار ماه بنی هاشم

4 comments:

  1. محرم و نشانه ها و المان هايش بخشب پرنگ از نوستالژي كودكي همگي ماست و جالب اين است كه ابوالفضل عباس ميان آنها مي درخشد .ه

    ReplyDelete
  2. من محرمم را با قمر بنی هاشم شناخته ام....

    کودکی و بزرگسالی من همه با اوست

    ReplyDelete
  3. آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس

    ReplyDelete
  4. به گونه ی ماه نامت
    زبانزد آسمان ها بود
    و پیمان برادری ات
    با جبل نور
    چون آیه های جهاد
    محکم
    ...
    تو آن راز رشیدی
    که روزی فرات
    بر لبت آورد
    و ساعتی بعد
    در باران متواتر پولاد
    بریده بریده
    افشا شدی
    و باد
    تو را با مشام خیمه گاه
    در میان نهاد
    و انتظار در بهت کودکانه ی حرم
    طولانی شد
    تو آن راز رشیدی
    که روزی فرات بر لبت آورد
    و کنار درک تو
    کوه از کمر شکست

    ReplyDelete