Saturday, May 29, 2010

چه خوب که نیستی


تازه بعد از چند روزی که لینک ورژن جدید ممد نبودی ببینی رو تو فیسبوک می دیدم روش کلیک کردم که ببینم این ورژن جدید چیه.برای کسایی که اهل جنوب تب کرده نیستن و تا بحال اونجا رو ندیدن شاید حس من قابل درک نباشه. باید اهل اونجا باشی و یا حد اقل یه تابستون رو اونجا گذرونده باشی تا من رو بفهمی(آره یه تابستون!باید موج گرما رو تو هوا ببینی. باید بفهمی خرما پزون که میگن یعنی چی. شرجی یعنی چی). من شاید بزرگ شده تهران باشم. اما به زادگاهم و به مردم زادگاهم وابسته ام.دردهاشون رو می فهمم.تا وقتی ایران بودم بیشتر تابستون هامو اونجا گذروندم. می دونم وقتی می گن آب نیست یعنی چی. وقتی می گن باد خاک میاد یعنی چی(چون دولت خدمتگذار صرفه جویی رو از جنوب شروع کرده و سهمش رو به کشور های حاشیه خلیج فارس پرداخت نکرده تا اونا ماسه ها رو تثبیت کنن و بادهایی که از روی سرزمینهاشون می گذره با خودش خاک نیاره) می دونم وقتی می گن یه دونه سینمای درست و حسابی یا سالن ورزشی درست وحسابی تو شهر نیست یعنی چی. وقتی میگن شهرهای جنگ زده هنوز بعد از دو دهه بازسازی نشدن یعنی چی(بیشتر پروژه های عمرانی شهرهای خوزستان که در زمان دولتهای قبلی به تثبیت رسیده بود یا اصلا به بخش اجرا نرسید و یا در دولت فعلی متوقف شد) اینا رو می دونم چون با چشمهای خودم دیدم.اهواز . آبادان.خرمشهر که بیشترین آسیبها رو دیدن و بیشترین کشته ها رو در زمان جنگ دادن هنوز نتونستن بعد از این همه سال روی پای خودشون بایستن. هنوز حتا معلمهای دبیرستانهای خوب "معلم پروازی" اند. یعنی معلمی که ساکن شهر نیست و فقط برای ساعات تدریسش از شهردیگه(تهران در بیشتر موارد) پرواز می کنه و میاد والبته دبیرستان هزینه این پرواز ها رو پرداخت می کنه(می تونین تصور کنین شهریه چنین دبیرستانی چقدره!؟)این به این معناست که شرایط زندگی اونقدر نامناسبه که دبیر حاضر نیست ساکن شهر بمونه و ترجیح میده با وجود نا امنی پرواز !!! همچنان معلم پروازی بمونه.ایناست که باعث میشه ممد نبودی اشک به چشم من بیاره. چون ذهن من در ادامه اون شعر تکرار می کنه خوب شد که نیستی. خوب شد که نیستی که این روزها رو ببینی.ورژن جدید بد نبود. بد نبود چون توهینی به کشته ها توش نبود.باید خرمشهر رو ببینین تا بفهمین وقتی یه مرد با گروه کوچکش تا لحظه آخر می ایسته تا برای شهرش بجنگه(بدون هیچ شعاری . اونا فقط برای بازپسگیری خونه هاشون می جنگیدن.پی فتح هیچ کشور خارجی نبودن و آرمانهای فلسطین آزاد و هر مزخرف دیگه ای هم نداشتن!فقط خونه شون رو شهرشون رو می خواستن پس بگیرن و کشته شدن)این مرد قابل احترامه. من برای چنین مردی تمام قد می ایستم و ادای احترام می کنم. من برای یاد و خاطره چنین مردی احترام قائلم و دلم نمی خواد کسی اونا رو به این نون به نرخ روز خور هایی که روی صندلیشون لم دادن و ادعای مردمی بودن می کنن ربط بده. حساب اونها که مردانه رفتن از اینها جداست
مریم
هشتم خرداد هشتاد و نه

آمریکا
پی نوشت:تصویر نخلهای بی سر معروف خرمشهره. درخت نخل با از دست دادن قسمت سبز و درواقع سرش توان رشد و حیاتش رو از دست میده و درواقع می میره.ایستاده میمیره.مثل مردان شهرش
پی نوشت تکمیلی:آزادی خرمشهر رو در برق چشمهای پدر بیاد میارم. وقتی برام از اولین نمازش در مسجد جامع خرمشهر بعد از آزادی میگه و از پرچمی که بلاخره بالای گنبد به اهتزاز در اومده بود. درغم چشمهاش وقتی از خیابونهای ویران شهر میگه و بلاخره از خونه ش که دیگه چیزی ازش نمونده بود

6 comments:

  1. So Sad ! I feel this is the most beautiful thing in the world that makes you feel pain. fighting for your family. for your house. for the streets of yours.

    ReplyDelete
  2. سکوتم را نشان از عجز و آرامش مپندارید
    که کارون خروشانم ز خون دیده می جوشد....این قسمتی از غم نامه خرمشهر که دوسال پیش سرودم
    هر چی بگیم از خوزستان کمه...تو که چیشیدی و منی که سالهاست میچشم و کسایی که حتی بویی از این شهر به مشامشون نخورده اما میدونن مایه رنج یعنی چی؟
    درد اینجاست...اونهایی که باید بفهمن و نمیفهمن یا نمیخوان بفهمن ادعای به دست گرفتن پرچم آبادی این شهر رو دارن....ممد خوب شد نیستی تا ببینی

    ReplyDelete
  3. عکست،تیترت و متنت بالاخره سکوتم رو شکست
    مریم
    مریم
    بذار فقط گریه کنم
    هق هق هم میشکنه سکوت رو

    ReplyDelete
  4. فقط دو تا حس غرور و عصبانیت تو دلم با هم رقابت می کنن

    ReplyDelete
  5. باورت میشه من هر بار ابن اهنگ شنیدم باهاش گریه کردم
    با اینکه بقول اینایی که از جنوب رو میگی رو حس نکردم چون بزرگ شده تهرانم !

    ReplyDelete
  6. سلام مريم جان
    راستش من هميشه حس عجيبي داشتم به جنگ ... از طرفي اون ها كه با دادن خونشون آزادي ما رو تضمين كردند و از طرفي كساني كه كه از سادگي اون ها براي ادامه جنگ استفاده كردند ... اما همين طور كه مي گي محترمند ... در برابر عمل بهتره خفه باشيم تا حرف مفت ... و اون ها عمل كردند و بايد همون طور كه گفتي جلوي شان تمام قد ايستاد ...
    من اون جا بودم ... مدت زيادي نبود اما دقيقا همين ها رو حس كردم ... خيلي سخته ... اما خيلي دوست داشتني هم هست ...
    پست خيلي خوبي بود ...
    ...
    به اميد خدا
    خوش باشي

    ReplyDelete